سرم داره میترکه . سر به زیر که بودم چشام اینقدر درد نمیکرد . تنم اینقدر نمیلرزید . دستام اینقدر سرخ نمیشدن .
سر به زیر که بودم درخت درخت بود . ستاره ستاره . آسمون آسمون . آبی آبی . نارنجی نارنجی .دوست دوست . مادر مادر . پدر پدر .
سر به زیر که بودم سرم همیشه بالا بود ! سر تو آسمون که میرفت دیر پایین میومد .
وقتی سر به زیر بودم . پر از حس آشنا بودم . هر کدوم رو که میخواستم بدون نیاز به هیچ چیز دیگه ای حس میکردم . نه موسیقی میخواستم . نه رفتن به طبیعت . نه دیدن یک دوست . نه بازی با یک اسباب بازی . نه فکر .
سر به زیر که بودم بدون اینکه بفهمم میفهمم میفهمیدم ! هر چی میفهمیدم میچشیدم . میدیدم . میشنویدم . بو میکردم . بالاتر از همه ی اینا لمس میکردم .
سر به زیر که بودم سایه ی بال هامو رو زمین میدیدم . وقتی تشون میدادم چقد ذوق میکردم *ـ*
ای کاش سرم بره زیر خاک . شاید تنها راهی که دوباره سر به زیر بشم اینه . آره سرم بره زیر خاک !
سرم بره زیر خاک .
درباره این سایت